ریگروان
شماره 58 یکشنبه 22 قوس /13 دسامبر2009میلادی
شخص اولی:«اوبیادر نشنیدی که یکیش خو بخیر پس کارش رفت.»
شخص دومی:«کی ره میگویی؟»
اولی:«همو نفری ره که چند سال قید شد و بندی شد.»
دومی:«او بی خبر او مرد واری از بندی خانه برآمد، حالی سر کارش اس.»
اولی:«مگم یک چیز بگویمت که او ره از شرم ایلا کدن.»
دومی:«شرم چطو؟»
اولی:«بخاطریکه زورشان به او دگا نمیرسید، تو خبر نداری که قانون ده وطن ما تار عنکبوت است که فقط عاجز ها ره میگیره.»
دومی:«تو چی میگویی شهردار عاجز است؟»
اولی:«تو مقصد مه ره نفامیدی، اگه کسی مرد اس بره همکارهای همو نفر هایی را بگیره که ده بین المللی بخاطر قاچاق مواد مخدر بندی هستند.»
دومی:«همی گپه خو راست گفتی، اگه ای مبارزه واقعاً راستی باشه اول باید کسانی گرفته شوه که نام افغانستانه ده بد ترین لیست قاچاق مواد مخدر جهان ثبت کرده اند و باز کسی که گرفته شد باید ایلا نشه.»
اولی:«مگم یک چیز دگه را هم به یاد داشته باشی که او نفر ها آدم های عادی نیستند که دست هر کس به یخن شان برسد، اگه اونها ده بندر ها، میدان های هوایی، قطار های ریل نفر نداشته باشن چطو ای کار کده میتانن؟»
دومی:«حالی فامیدم که گپ تو صحیح اس و قانون ده وطن ما تار عنکبوت اس که فقط خُرد ها ره میگیره نه قاچاق براره و به همی خاطر ای دگه هم به خاطر پت نگهداشتن کارهای او دگه ها ایلا شده.»