مردمسالاری و شهروندی

شماره ( 208 ) چهارشنبه ( 17) جدی ( 1393) / ( 7) جنوری ( 2015)

تدوین: مرکز آموزش شهروندی (CIVITAS)

10846182_860243594014673_1986583818522722575_n

شهروندی مردمسالار
مردمسالاری تنها به شرطی میتواند موفق شود که شهروندان آن از آن حمایت کنند. این نکته به ویژه در ارتباط با یک مردمسالاری نوپا و یا جامعه ای که گذار به مردمسالاری را تجربه میکند، صدق میکند. چنین گفته شده است که، «مردمسالاری بدون مردمسالاران (یا بدون دمکراتها) امکانپذیر نیست. » این بدین معنی است که، مردمسالاری پایدار بدون یک تعداد کافی از شهروندان که از ضرورتهای مردمسالاری و الزامات موفقیّت آن شناخت کافی داشته و از اراده لازم برای عمل کردن در حمایت از آن برخوردار باشند، ناممکن است. و نیز گفته شده است که، «آزادی مجانی نیست. » (freedom isn’t free) یعنی آزادی به تلاش مستمر حامیان خود نیاز دارد. به این دلایل، شهروندان دمکرات نیاز دارند تا به نقشهایی که از آنها انتظار میرود آگاه بوده و در این راه تلاش کنند.
شهروندی یعنی تعلق داشتن به یک «تنواره سیاسی » یا یک دولت یا نظام سیاسی. در یک مردمسالاری، شهروندان مشترکاً مالک حکومت اند. شهروندان حکومت خود را تنها برای سود و منفعت خود برقرار کرده اند و از این فرصت برخوردارند تا اگر حکومت نتوانست رضایت آنها را جلب کرده و به انتظارات آنان پاسخ گوید، به طور منظم و از طریق صندوق رأی آن را عوض کنند.
برای موفق بودن، شهروندان باید نقشهای عمومی خود را قبول کرده و آنها را در نظام سیاسی به انجام رسانند.
در قالب یکی از این نقشها ست که شهروندان، به عنوان عضوی از مردم،the sovereign People با انتخاب آنهایی که قوانین را تدوین و به اجرا میگذارند، حاکمیّت خود را به طور ادواری و از طریق صندوق رأی اعمال میکنند. اعمال این نقش از سوی شهروندان به نام حاکمیّت مردم، نیازمند مشارکتparticipation است.
شهروندان موظفند تا خود را در باره موضوعاتی که در انتخابا تها به بحث و تصمیم گیری عمومی گذاشته می شوند، آگاه سازند.
شهروندان باید در رأی گیری ها شرکت کرده، حداقل ضمانت لازم را برای پایبندی منتخبین خود به مردم سالاری و ارز شهای آن، به دست آورند.
شهروندان باید راهکارهای مشارکت بین دو دوره رأی گیری را پیدا کرده، و به عنوان مثال اطمینان حاصل نمایند که هر سازمان یا تشکیلاتی که به عضویت آن درمی آیند، از پایبندی لازم به مردمسالاری و حفظ ارزش ها و نهادهای آن برخوردار است.
یکی دیگر از نقش هایی که شهروندان باید ایفا کنند، آنان را مشمول قوانینی می کند که نمایندگان منتخب آنها تدوین و به اجرا می گذارند. و این مستلزم آن است که شهروندان از اراده لازم برای اطاعت از قانون بهرمند باشند، حتی اطاعت از آن قوانینی که مورد توافق آنها نبوده و نیستند.
برای موفق بودن، شهروندی مردم سالار democratic citizenship تعهد به برخی ارز شها را مستلزم می دارد. در این میان می توان به ارز شهای زیر اشاره کرد:
حفظ و حراست از حقوق بنیادین فرد و حکومت مبتنی بر قانون اساسی. رواداری (tolerence)، که حق همه افراد و اقلیتها را به عنوان اعضای برابر تنواره سیاسی دربرمیگیرد، یعنی حق آنها در آزاد بودن و در مبرا بودن از ترس و تهدید و ارعاب ناشی از باورها، عقاید، جنسیّت، قومیت، هویت و یا مذهب هر یک از آنها. آنگاه که در ابعادی وسیع به وقوع بپیوندد، نارواداری منجر به فروپاشی نظم مدنی شده و حتی موجودیت مردم سالاری را نیز به خطر می اندازد.
مصالحه (compromise)، که بودن آن تداوم مدیریت صلح آمیز تضاد میان دسته جات مختلف سیاسی و اجتماعی ناممکن خواهد شد.
اعتدال (moderation) و مدنیت (civility) در لحن و در گوهر بحث عمومی و سیاست گذاری عمومی. بقای مردم سالاری را نمی توان در فضایی آکنده از دادوفریاد و از تعصب مصالحه ناپذیر تضمین کرد.
شما چه فکر میکنید؟
١. چگونه باید ارز شهای شهروندی مردم سالار را در یک مرد مسالاری در حال ظهور توسعه داده و پایدار ساخت؟
٢. شهروندان چه وظایفی برای پایدار ساختن مردم سالاری بر عهده دارند؟
٣. اهمیّت رواداری برای بقای مرد مسالاری در چیست؟
٤. پیامدهای نارواداری برای مدیریت صلح آمیز تضاد و ثبات سیاسی کدامند؟
٥. رواداری چه انتظاراتی را بر دوش فرد و جامعه می گذارد؟ چگونه می توان آن رواداری را که لازمه مرد مسالاری است، پرورش داد؟ چه حدّ و مرزی را باید برای رواداری در نظر گرفت؟
مرد مسالاری و مسئولیت
در طی قرن ها پیش از عصر مرد مسالاری، مسئولیت حکومت و رفاه و آسایش جوامع در بست رجال یا نخبگانی …بود که تحت نام های مختلف از آنها یاد میشد. برخی از این رجال به نام پادشاهان یا امپراتوران و شاهزادگان و غیره شناخته می شدند؛ برخی دیگر، رهبران دینی بودند، مانند قضّات عهد کهن در اسراییل، یا فرقه های روحانی در میان مصریان باستان یا آزتک ها. برخی دیگر نیز از اعضای …گسترده تری تحت عنوان اشرافیّت بودند، رجالی که قدر تشان معمولاً ریشه در مالکیّت و در آداب و رسوم وقت داشت.
مردم معمولی را بزرگسالان نابالغ قلمداد کردن: در این جوامع، مردم معمولی بمانند بزرگسالانی نابالغ (grown children) و فاقد هر گونه مسئولیت خودگردان (Self-governance)، قلمداد می گشتند.
در عوض، مردم در قیمومیّت رجال سنتی قرار داده می شدند، رجالی که گاه صراحتا از آنها به عنوان والدین مردم یاد میشد. به همین جهت است که این نوع نظا مهای حکومتی تحت عنوان «مادرپدری » یا «والدینی» (parental) شناخته شده اند. این الگو با تفاو تهایی چند همراه بوده است، مثلاً در میان برخی جوامع نسبتا بدوی که در آنها، به طور استثنایی و نه به عنوان یک قاعده، نوعی سلطنت انتخابی elective kingship جاری بوده است.
عادت فزاینده پرسشگری از اتوریته: می توان آغاز پرسشگری جدی از اتوریته را در اروپا به شورش مارتین لوتر بر علیه کلیسای مسیحی متمرکز شده در رُم، نسبت داد.
پرسشگری از اتوریته سیاسی خیلی زود پس از این قضیه، و به ویژه در انگلستان قرن هفدهم، جایی که انقلابی زودگذر می رفت تا به سر بریدن پادشاه در ١٦٤٩ و برپایی یک جمهوری گذرا بی انجامد، شروع شد. بعد از این، به چالش کشیدن اتوریته سیاسی در اروپا و آمریکای قرن های هجدهم و نوزدهم، به امری معمولی تبدیل میشود.
قرن هجدهم به «عصر روشنگری » شناخته شده است، عصری که در آن فیلسوفان، با کنار گذاشتن سنّت، در پی تحکیم تنها آن دسته از باورها و عملکرها و ترتیباتی بودند که با خِرَد در تناقض نبود.
«شهامت شناخت » را مصرانه از مردم معمولی خواستن: تا پیش از پایان قرن هجدهم، برخی از فلاسفه آشکارا از مردم می خواستند که بیش از این مسئولیّت فکر کردن را از جانب خود به دیگران واگذار نکرده، و به جای آن، شعار «شهامت شناخت» (Dare to know) را از آن خود کنند. و این بدین معنی است که مردم باید به جای اینکه فکر کردن برای آنها را به رجال و به …ها بسپارند، خود دست به کار این مهم شده و «برای خود فکر کنند ». از مردم معمولی مصرانه تقاضا میشد تا پا به سن بلوغ فکری بگذارند، فرض را بر بلوغ فکری خود گذاشته و اداره امور خویش را در دست گیرند، بدون اینکه در این امر همانند گذشته کماکان متکی به آنهایی بمانند که تا به آن روز تولیت فکری شان را بر عهده داشتند.
رابطه میان مردمسالاری و مسئولیّت: با برآمدن مرد مسالاری در قرن نوزدهم و با گسترش آن در قرن های بیستم و بیست و یکم، پیآمدهای آن برای شهروندی مرد مسالار نیز به روشنی آشکار میشود.
به جای آنکه رفاه و آسایش خود را همانند گذشته به دوش اتوریته های سنتی رها کنند، مردم از این پس مسئولیت این مهم را خود به عنوان شهروند بر عهده می گیرند.
از آنجا که در ساده ترین تعریف اش مرد مسالاری به معنای «حکومت مردم » است، مردم – یعنی شهروندان مردم سالار – مجبور به تمرین مسئولیّت میشوند. مرد مسالاری و مسئولیت شخصی، دست در دست یکدیگر حرکت می کنند. بدون این ارتباط تنگاتنگ، مرد مسالاری حتما شکست خواهد خورد.
تعریف مسئولیّت: از یک نگاه، مسئولیت به قبول وظیفه از سوی شهروندان برای رسیدگی به رفاه خود، خانواده های خود، جوامع شهروندی خود، و ملت خود، رجوع می دهد. قبول مسئولیّت بدین معنی است که:
افراد، با استفاده از قوه دورنظری خود، پیامدهای اعمال خود و یا انفعال خویش را برآورد کنند؛ افراد، پیآمدهای اعمال خود را شخصا پذیرا باشند؛ و افراد، در جهت ارتقاء نتایج نیک و پیآمدهای خوب – چه برای خود و چه برای دیگران و چه برای جامعه و ملت خویش – کوشا باشند.
مسئولیت و التزام تکلیف: یکی دیگر از صور مسئولیت، قبول تکالیفی است که هر کسی به نوبه خود قبول کرده است، چه در عمل و چه در نتایج آن. از این دیدگاه، ایده عدم تناقض میان مسئولیّت و تکلیف یکی از شاخص های مهم عملی است که «مسوولانه» خوانده میشود.
بنابراین، افرادی که «مسئول » خوانده می شوند معمولا آنهایی هستند که می توان روی حس مسئولیت و تکلیف آنها برای انجام وظیفه ای که بر عهده دارند، حساب کرد.
بر عکس، آنهایی که «غیرمسئول » خوانده می شوند معمولا کسانی هستند که در اعمال و رفتارشان، الگویی از بی اعتنایی به کردار و نتایج کردار به چشم خورده و شانه از زیر بار تکالیفی که بر دوش آنها گذاشته شده است و یا قبول کرده اند، خالی می کنند.
مسئولیت، اتوریته، و مردمسالاری: در یک تعریف کلی، یک جامعه مرد مسالار مستلزم شهروندی مسئول و مسئولیت پذیر است، یعنی شهروندانی که خود وظیفه کنترل اعمال خویشتن را بر عهده می گیرند، بدون اینکه لازم باشد تا برای برقرار کردن نظم عمومی، مدام به حضور اتوریته نیاز باشد.
در حالی که تهدید به تنبیه متخلفین یکی از شاخص های هر جامعه متمدنی است، حضور پررنگ و مداوم اتوریته – به ویژه در قالب حضور مرئی یا نامرئی نیروهای انتظامی– از نشانه های حکومتهای خودکامه است.
در تباین با چنین وضعیتی، یکی از نشانه های پررنگ مردم سالاری توسعه یافته، فقدان حضور ناخوانده اتوریته در بخش های وسیعی از جامعه است، امری که وجود یک شهروندی مسئول و مسئولیّت پذیر آن را ممکن میسازد.
مسئولیت، مردمسالاری، و حکومت مردمسالار: هنگامی که مقوله مسئولیّت را در مورد شهروندان مردم سالار بکار می بریم، منظورمان از مسئولیت، قبول وظیفه اخلاقی برای ایفای نقشی مثبت در نهادهای رسمی خودگردانی و نیز در عملکرد غیررسمی در قالب خودگردانی فردی و جمعی است. شهروندان مردم سالار به این آگاهی رسیده اند که جایگاه آنها به عنوان اعضای تنواره سیاسی مرد مسالار جامعه با ناآگاهی از آنچه برای حفظ یک مرد مسالاری کارآمد لازم است و واگذار کردن کارآمدی نظام به دیگران، در تناقض است.
قبول مسئولیت در قالب مرد مسالاری، یعنی قبول وظایف اخلاقی و گاه تکالیف قانونی لازم و ضروری برای تمرین مرد مسالاری.
از جمله مسئولیتهای رسمی می توان به رأی دادن، خدمت وظیفه و هر نوع وظیفه ملی دیگر در چارچوب قوانین یک کشور و انجام وظیفه در قالب هیأت های منصفه و یا دیگر خدمات مدنی، اشاره کرد.
از جمله مسئولیت های غیررسمی می توان به انواع انجام وظیفه در قالب فعالیتهای مدنی و اجتماعی اشاره کرد. شهروندان می توانند در چارچوب انواع انجمن ها، داوطلبانه در این زمینه به جامعه و به کشور خود خدمت کنند. این گونه فعالیّت ها اشکال مختلفی می توانند پیدا کنند: از خدمات انسا ندوستانه گرفته تا توسعه اجتماعی، یا خدمات آموزشی، توانمندسازی یا تربیتی دیگر اعضای جامعه.
شما چه فکر میکنید؟
١. تمرین مسئولیت یعنی چه؟
٢. چگونه می توان جامعه ای را که مردم عادی خود را در قبول مسئولیت خودگردانی خویش محدود میسازد، توجیه کرد؟ آیا اصولا چنین توجیهی امکا نپذیر است؟ آیا شما چنین توجیهی را قابل قبول می دانید؟ چرا؟
٣. چه نوع مسئولیت هایی را شهروندان عادی باید برای پویا کردن مردم سالاری بپذیرند؟
٤. عواقب عدم قبول مسئولیت از سوی تعداد کثیری از شهروندان برای به انجام رساندن اساسی ترین وظایف شهروندی، برای مردم سالاری کدامند؟
٥. چه مسئولیت های خاصی را شهروندان باید برای حفظ یک مردم سالاری سالم قبول کنند؟Ÿ
بقیه در آینده

بیان دیدگاه