مولانا درشبه قاره هندوستان هند

rumi

نوشته محمد داود سياووش
مظاهر روحاني حضور مولانا در شبه قاره هندوستان، از خرقه ملوس قلندران تا كاخ هاي سر به فلك كشيده پادشاهان و تا مراكز تحقيق و ترجمه اهل عرفان، هر كجا با جيغه عاشقانه و نواي جاودانه برق مي زند و زنده است. نام هاي حك شده زايران و پارسايان هندي بر سنگ هاي اهل قبور قونيه بيانگر آنست كه اين عابدان و زاهدان پاكدل فصلي از حيات شان را در محضر روحاني مولانا سپري كرده اند.
محققان به اين باور اند كه در شبه قاره هند عشق به مولانا به هيچوجه محدود به سلسله هاي صوفيه نبوده ،بلكه بدون مبالغه ميتوان گفت كه: مثنوي معنوي در سراسر هند ديروز به صورت مرجعي معتبر پذيرفته شده بود.
گفته ميشود كه بوعلي قلندر شاعر مولانا را ملاقات كرده ودر اشعارش نشانه هاي از تاثير مولانا نمودار است، به همين ترتيب حكايتي وجوددارد كه سيد اشرف جهانگير از هند به ديدار سلطان ولد رفته تا در باره زندگي پدرش اطلاعاتي به دست آورد ،اما انماري شيمل در صحت اين حكايت شك دارد.
در حاليكه مثنوي معنوي يكي از كتاب هاي اساسي طريقه چشتیه در هند به شمار ميرود، پيروان طرايق قادريه و نقشبنديه نيز تا آن حد به اين كتاب ارادت دارند كه محمد زمان اول يكي از رهبران طريقه نقشبنديه تمام كتابخانه خود را بخشيد تا تنها سه كتاب يعني قرآنكريم،مثنوي معنوي و ديوان حافظ را بدست آورد. ارجگذاري به شعر مولانا در سند شايان تأمل خاص ميباشد،جهانگير هاشمي كه از افغانستان به دربارسند پناه برده بود، در دربار ارغوان فرمانرواي( تته) ميزيست. موصوف صورت ديگري از داستان مشهور مولانا را راجع به دعا در مثنوي مظهرالآثار خود نوشت و به دنبال وي خيلي شاعران فارسي – دري زبان از راه رسيدند و بازار مثنوي خواني را در سند گرم ساختند.به قول محققين امپراطور اكبر به مثنوي معنوي عشق ميورزيد و( شيدا) شاعر دربار شاه جهان در دفاع از خود به مثنوي معنوي مولانا استناد نموده و نجات يافت.
دارالشكوه فرزند شاه جهان و وارث مسلم امپراطوري مغول مثنوي سلطان ولد را به قلم خود استنساخ نمود. دارالشكوه تلاش ميوزريد تا مفهوم عميق تر آيين عارفانه هندي را در محيط اسلامي ترويج كند.
انماري شيمل مينويسد كه: يكصد سال بعد «انند كنه كوش» شاعر، مثنوي كج كلاه را به سبك مثنوي معنوي سرود و در آن داستان ملاقات دارالشكوه را با حكيم هندو «بابا لال داس» طوري گنجانيد كه با خوانش آن خواننده تلاش اين امير تيره بخت را در جهت تلفيق و تطبيق آيين عارفانه هندو واسلام به ياد بياورد.
اورنگزيب برادر جوانتر دارالشكوه تا آن حد شيفته اشعار مولانا بود كه معلمش در علوم الهي شرحي به مثنو ي براي او نوشت.به گفته محققين اورنگزيب از استماع اشعار مثنوي معنوي به گريه مي افتاد و در منابع تحقيقي صراحت دارد كه اين امپراطور كساني را كه مثنوي را با لحن شيرين و حزين انشاد مينمودند مورد نوازش و ستايش قرار ميداد.
علاقه و عشق ساكنان هند به خصوص در سند به ستايش اوليا و اشعار عارفانه از يك طرف و تشويق و ترغيب امپراطوران مغول از سوي ديگر باعث گرديد كه مثنوي خواني در شبه قاره رونق يابد و از ميان مثنوي خوانان شخصيت هاي مثنوي خوان چون سيد سعدالله پورابي سر بلند كند و رساله چهل بيت مثنوي را بنويسد.
نظري اجمالي بر فهرست اسپرنجر از نسخ خطي سلطان (اوده) نه تنها نشان دهنده تعداد نسخ مثنوي در كتابخانه هاي سلاطين هند ميباشد بلكه مبين نفوذ كلام مولانا و اثر پذيري شعراي زبان فارسي و اردو در تقليد از وي نيز هست. زيب النسا دختر اورنگ زيب كه خود شاعري فاضل بود از ياران شاعرش خواست تا مثنوي به شيوه مولانا بسرايند.
صفيا شاعر كشميري در قطعه یی بر وزن مثنوي معنوي سرود:
مثنوي مولوي معنوي
مرده صد ساله را بخشد نوي
انماري شيمل مينويسد كه( صايب) شاعر بلند آوازه فارسي – دري چندين غزل به تقليد از غزليات مولانا سروده و بيدل غزل كوتاهي از مولانا را به الفاظ ديگر اما بسيار موفقانه در قالب شعر آورده كه:
زهر پاره دلم بلبل توان كرد
بر علاوه اشاره به ني وآتشي كه ني در شبستان مي افگند ،هرچند به صورت بسيار پيچيده، اما در ديوان بيدل وجود دارد. به گفته خانم شيمل نگرش بيدل به دنيا كه در آن سير صعودي بي وقفه همه حادثات مطرح است، با نظر مولانا اندر باب حركت استكمالي شباهت هاي دارد كه هنوز ايجاب تحقيق بيشتر را مي نمايد.
محققان به اين نظر اند كه تاثير مولانا بر شعر عارفانه سند به بهترين و جه در آثار( شاه لطيف) اهل( بهت) تجلي يافته است
مجموعه اشعار وي تحت عنوان (رسالو) به زبان سندي تا چند سال اخير در مغازه هاي كتاب سند ديده شده. ليلا رام و طنمل در باره علاقه (شاه لطيف) به مولانا مینويسد:(نور محمد كلهره) فرمانرواي سند كه (شاه لطيف) از وي دوري جسته بود با اهداي نسخه زيبائي از مثنوي اورا دوباره به خود جذب نمود
يكي از مامورين هند بريتا نوي به نام (سورلي) مینويسد: اشعار (شاه لطيف) چيزي جز تكامل يك مسلمان هندي در فلسفه جلال الدين محمد مولوي نيست . (شاه لطيف) خود را منتدار و مرهون مولانا ميدانست وبا( شاه اسماعيل صوفي) كه يكي از مثنوي خوانان معروف هند بود مناسبات دوستانه داشت.
بيدل روهري يكي ديگر از شعراي متأخر سند ميباشد كه به مولانا ارادت داشت. بيدل روهري مثنوي معنوي را در ملازمت يكي از رهبران بزرگ عارف به نام( پير علي گوهر شاه اصغر) خواند كه خاندانش نقش مهمي در تاريخ تصوف دره سند داشته اند، به گفته پژوهشگران بيدل روهري بيماري خودرا با خوانش مثنوي معنوي شفا مي بخشيد
اشعار روهري به زبان هاي سندي، سرايكي ،اردو و فارسي- دري حاوي اشارات بيشماري به ادبيات مولانا و شمس تبريزي ميباشد. روهري كتاب عجيبي به نام مثنوي دلگشا دارد كه در آن تركيباتي از قرآن ، حديث ،ابياتي از مثنوي معنوي و اشعاري از (رسالو) را گنجانيده است
مولانا را در هند در كليه ابعاد فرهنگ ميتوان ديد و بياناتش را از زبان ديگران شنيد.
در هند از طرايق صوفيه تا اهل تفسير و تشريح و ترجمه و تا مجالس سماع و مدارس ديني ومنبر هاي مساجد، از هركجا گلبانگ ملكوتي ني به گوش مي رسد كه ادامه اين بحت را در برنامه آينده تقديم ميدارم.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s