فرجام محافل زیر سقف کرزی و غنی

نوشته: داود سیاووش

اهرم های کاذبی در کشور در حال شکل گرفتن است . این اهرم ها به دور اشخاص وافرادی تشکیل میشوند که هریک در مدار مقناطیسی افراد و شخصیت های دیگری مانند اقمار میچرخند. در مرحله اول صدا های متفاوت ضد امریکایی،ضدپاکستانی،ضد ایرانی وضد روسی را در چند کتگوری دور هم با استفاده از امکان بیرونی و داخلی بعضی افراد جمع مینمایند و از کندوهای عسل منابع تمویل آنها را تغذیه میکنند. در مرحله دوم از مجموع این محافل زیر سقف چهار اهرم اصلی مخالفان امریکا ، طرفداران امریکا و ستون پنجمی های پاکستان و ایران وروسیه ساخته میشود و در مرحله ثالث کارهایی در جهت ادغام و تفاهم فی مابین این گروه ها که در یک خط منافع همه کشور های حامی شان را تامین نماید صورت میگیرد. هدف اصلی و اساسی تشکیل این محافل زیر سقف در مرحله اول زدن و کشیدن و تضعیف جناح های پرقدرت در حکومت چون جمعیت، حزب اسلامی،جنبش و حزب وحدت از مرکز اصلی قدرت میباشد . این سیاست تا کنون خیلی با مهارت عملی شده چنانچه جمعیت به چندین شاخه حزبی و فردی و محور های خورد و کوچک تجزیه شد. حزب وحدت دچار انشعاب ها و انقطاب ها در رهبری و رهبری با صفوف شد و کار در جهت از هم پاشیدن جنبش و تضعیف کاریزمای جنرال دوستم جریان دارد. اما آنچه موضوع را پیچیده میسازد آنست که این اهرم های زیر سقف باز هم متشکل از عناصر ناراضی همان جناح های الیگارشی قدرت میباشند که از دروازه قدرت خارج شده واز دریچه وارد قدرت شده اند منفی رهبران شان.

در پشت پرده کرزی با تمام قوت تلاش مینماید با استفاده از ضعف رهبری حکومت وحدت ملی و ناکامی غنی در حکومت داری در مرحله بعدی در راس این محافل قرار گیرد.

دو محور اساسی در حال حاضر در شکل گرفتن است. محور مخالفان امریکا به دور کرزی و محور طرفداران امریکا به دور غنی . هرگاه این محورها شکل بگیرند کرزی در حالیکه نفس نزدیکی با امریکا را رد نمیکند تلاش خواهد کرد امریکایی ها را به انعطاف پذیری های بیشتر تشویق نموده در صورتیکه توافق ایران ، پاکستان ، روسیه و چین رابدست آورده بتواند به نحوی زمینه را برای کشیدن آرام و بی درد سر پای امریکا از باتلاق جنگ افغانستان مساعد سازد که امریکایی ها هم شاید با آن فرمول مخالفت نداشته باشند. اما در خط غنی جناح های تندرو زبانی، قومی و احزاب طرفدار برتری جویی قومی طوری در حال شکل گرفتن است که خطوط قرمز سازمانی حتا در نزد تند رو ترین کدرهای افغان ملت ، خلق ،پرچم ،حزب اسلامی، جمعیت و… در راه سیطره جویی قومی ذوب گردیده تلاش دارند هویت به اصطلاح برباد رفته دوره امیرعبدالرحمان خان و محمد هاشم خان را در حکومت دوباره احیا نمایند. اما حامد کرزی با آبدیدگی وتجربه که طی سالهای حکومتش در زدن و از صحنه کشیدن و بی اتفاق ساختن مخالفان و کار انفرادی با آنان کسب نموده با آغوش باز تمام افراد معامله گر ، سازش کار و روشنفکران بی خاصیت را  از هرقوم ،نژاد و منطقه می پذیرد وظاهرا تحت شعار های جذاب ملی گرایانه تلاش دارد در افق وسیع تر در رأس هویت برباد رفته خانواده درانی قرار گیرد. در این حال بازهم اختلافات غلجایی و درانی در قوم پشتون، اختلافات مراجع تقلید در مذهب تشیع و اختلافات قراأت وهابی ، سلفی،حنفی و… در میان مذهب سنی از تشکیل چنین اهرم  پرقدرت و سراسری جلوگیری میکند.

نگاهی به قدرت جذب کرزی و دفع غنی

حامد کرزی به دلایل گوناگون در این مرحله نظر به حریفش غنی پیشگام است. کرزی در طول حکومت داری خود برخلاف مخالفت آشکاری که درخارج با امریکا نشان میداد در داخل به آزادی بیان خیلی احترام میگذاشت و ژونالیستان را فوق العاده تشویق میکرد. تعداد نشرات چاپی ، صوتی و تصویری دوره کرزی در طول تاریخ افغانستان بینظیر است، حتی وزرای اطلاعات و فرهنگی که در دوره کرزی فکر میشد خیلی با آزادی بیان مخالف باشند با رسانه ها با احترام برخورد می کردند و هیچ ژورنالیست در دوره کرزی از طرف رهبری مورد تهدید و تخفیف قرار نگرفت  ونسلی از جوانان با جرأت اخلاقی در انتقاد و نقد از اجراأت دولت در جامعه سربلند کرد، درحالیکه دردوره غنی حتا ژورنالیست در اروپا در حضور رییس جمهور توسط محافظانش لت وکوب شد و نه تنها نشرات آزاد متوقف شد بلکه حتا نشرات دولتی انیس و هیواد و اصلاح نیز به شکلی از نظر تشکیلاتی و اداری کوچک شدند.

اگر کرزی بر امریکایی ها چیغ میزد و لی در برابر مردم خاموش بود برعکس غنی در داخل کشور چیغ میزند و لی در برابر خارجی ها خاموش است  و بالای مردم خود آنقدرچیغ میزند که اکنون چیغ های تاریخی غنی در شبکه های اجتماعی به یک طنز مبدل شده  درحالیکه برای ملاقات با وزیر خارجه امریکا  از ارگ وچوکی رییس جمهور به پایگاه هوایی امریکایی ها در بگرام میرود.

از نظر کارشناسان در شرایط کنونی کرزی در مسیر منافع ایالات متحده کاملا موفقانه حرکت میکند و هرروز به صفوف اهرم های متحدش افزوده میشود، درحالیکه برخلاف غنی با حرکات و فعالیت های احساساتی خود هرروز در داخل منزوی تر گردیده رابطه امریکا را با مردم سردتر میسازد. بیکاری در میان جوانان بیداد میکند، نفرت قومی و زبانی به حدی دامن زده میشود که از هرگوشه فریاد میکند، غنی وعبدالله راه شان را از متحدانشان جدا کرده اند، مبارزه با مواد مخدر اصلا فراموش شده و از تیتر رسانه ها افتاده ، قانون در مبارزه با فساد به تارعنکبوتی میماند که فاسدان بزرگ آن را پاره نموده مفسدین ضعیف را به پای میز عدالت میکشد، مراکز دهشت افگنان از پاکستان به بدخشان ، کنر ، نورستان و ولایات جنوبی انتقال یافته خانواده های رهبران طالبان از ترس حملات امریکا بر کویته علنا به کندهار انتقال یافته و در ساحه امن دولت افغانستان زندگی میکنند که در اینحال برای رهبران دهشت افگنان پناهگاه های مصون در افغانستان و  وبرای قرارگاه ها وآموزشگاه هایشان در پاکستان شرایط مصون مهیا گردیده است.

در عرصه سیاست خارجی:

وضعیت غم انگیزی در جریان است. رییس جمهور به عوض پذیرفتن وزیر خارجه امریکا در ارگ به پایگاه نظامی امریکا در بگرام برای ملاقات میرود،درحالیکه  وزیر خارجه امریکا در میدان هوایی راولپندی حتا مورد استقبال وزیر خارجه پاکستان قرار نمیگیرد. در میدان هوایی هندوستان حتا وزیر خارجه هندوستان به استقبال داکتر اشرف غنی نمیرود و فقط باتقدیم دسته گل توسط شخصی ازرییس جهور استقبال میشود. در ملاقات ها، داکتر غنی اولا با وزیر خارجه هند در دهلی ملاقات میکند و بعد به ملاقات صدراعظم رفته با صدر اعظم ، آنهم در تخت بام که در یک گوشه آن کوزه ای به چشم میخورد  دور از چشم وحضور هیات  همراهش ملاقات دو به دو مخفی می نماید و در ختم سفر اصلا اعلامیه مشترک دو کشور صادر نمیشود. همایون عزیزی برای افاده قبیله گرایی گروه زیر سقف با( کرته و ایزار) به قصر پادشاه هالند رفته اعتماد نامه اش را به موصوف تقدیم میکند. به هواپیمای معاون اول (برحال) رییس جمهور افغانستان قوای بین المللی اجازه نشست در خاک افغانستان نمیدهد. در چنین وضعیت دشوار که از یک طرف به تقابل حزب اسلامی با جمعیت دامن زده میشود،از طرف دیگر فشار حملات طالبان بر مواضع دولت افزایش چشمگیر یافته و چند هزار نیروی دهشت افگنان در بدخشان مستقر گردیده، از جنوب کشور پاکستان با  بلند بردن مالیات سه برابر بر کالاهای صادراتی افغانستان تعذیرات وضع میکند و از  شمال ازبکستان در انتقال کالاهای وارداتی افغانستان از چین مشکل تراشی میکندو از جانب دیگر تلفات غم انگیزی با انفجارات و انتحارات حمله بر اماکن مقدسه و عبادتگاه های اهل تشییه جان مردم را به لب رسانیده ،داکتر غنی و داکترعبدالله به دور شان دیوار های سمنتی شبیه زون سبز بغداد کشیده  بی تشویش از این وضعیت ناگوار از پلان های پنج ساله و چندین ساله در حالی به رسانه ها سخن میگویند که از عمر  حکومت تحمیلی شان فقط دوسال باقی مانده و در اجرای وظایف سالهای گذشته شان ناکام واز صفر قرضدار اند، معلوم نیست که برای این  چهار و پنج سال بعد از پایان کارشان به کدام محاسبه برنامه ریزی میکنند ،در حالیکه احتمال دارد اگر وضعیت شکل قانونی اختیار کند نظام بعدی بر تمام کارروای های ایشان از زاویه انتقادی نگاه نماید ویا براجرای آن خود را متعهد نداند.

وجه مشترک غنی و کرزی :

آنچه در غنی و کرزی مشترک میتوان یافت لحن و لهجه نرمشان در برابر رهبران پاکستان میباشد که این موضوع از معما های تاریخ است. وقتی امریکا میخواست بر مراکز دهشت افگنان در  پاکستان حمله کند حامد کرزی گفت : در صورت حمله امریکا بر پاکستان  در کنار پاکستان قرار خواهد گرفت . وقتی یک هزار مرمی بر کنر از طرف پاکستان شلیک شد حامد کرزی گفت: در آن طرف سرحد برادرانش زندگی میکنند و نمیخواهد بر آنها فیر کند. وقتی یوسف رضا گیلانی  در چنان شرایط بحرانی به کابل آمد میزش  در ارگ سیب باران شد و مورد استقبال گرم قرار گرفت و اینک بار دیگر وقتی ترامپ بر پاکستان فشار می آورد حامد کرزی میگوید : پاکستان و افغانستان برادران اند و بر استراتیژی ترامپ اعتراض مینماید. به همین سان داکتر غنی در ابتدای به قدرت رسیدنش مناسبات افغانستان و پاکستان را یک چانس بینظیر تاریخی وانمود کرده به چونی راحیل شریف در پاکستان برای ملاقات رفت و در کابل راحیل شریف را در حالی به ملاقات پذیرفت که به طور سمبولیک در دست راحیل شریف یک چوب به چشم میخورد. در مرحله بعدی هنگامیکه در سراسر افغانستان با حملات طالبان روزانه چندین افغان به خاک و خون میغلتد رییس جمهور غنی در برابراین  درخواست باجوه رییس ستاد ارتش پاکستان بی جواب میماند   که از وی می خواهد افسران افغانستان را برای آموزش به پاکستان بفرستد و از وی دعوت برای سفر به پاکستان نمود. و از جانبی غنی و کرزی هردو در برابر  پلان فوق العاده خطرناک کشیدن خط آهن از کاشغر به گوادر خموشی اختیار می نمایند وواکنش مناسب نشان نمیدهند . اینجاست که سوال پیدا میشود که این رهبران بخاطر چه مهر سکوت در برابر پاکستان بر لب دارند؟

خواب های طلایی:

به نظر میرسد غنی و کرزی بی توجه به این همه بحران ها فقط به فکر دوره بعدی انتخابات بوده در هرنوع شرایط میخواهند خودشان در راس قرار داشته باشند که حتی اختلاف اهرم ها هم با توجه این فکتور موقتی به نظر می رسد . غنی کرزی را زعیم ملی می خواند و کرزی غنی را به داخل ارگ رهنمایی کرد . اکنون آنان یکی از داخل دیوارهای سمنتی و دیگری از جوار سفارت امریکا در حالی مصروف برنامه ریزی به انتخابات آینده به نفع خودشان میباشند  که غنی  از ولایات صدای سربازان و افسرانی را( به اعتراف خودشان در رسانه ها) که بنابر عدم اکمال مواد اعاشه از مردم محل نان گدایی میکنند نمیشنود و به وضعیت کمیسیون انتخابات و شکایات انتخاباتی که حتی قبل از انتخابات دچار تشنج بوده و به مشکل جاری کشور تبدیل شده اند رسیدگی نمیکند یا نمیخواهد بکند. ولی بی توجه به این همه خونهایی که در اطراف و اکناف کشور از پکتیا تا کندهار ، هرات ، جوزجان ، فاریاب ، تخار و ننگرهار میریزد غنی و عبدالله در حصار دیوار های سمنتی نشسته با برنامه های توتاب ، تاپی ، کاسا و احداث پروژه جدید تونل سالنگ رویا پردازی های بلند پروازانه مینمایند، در حالیکه قلمرو حکومتداری شان را در شب به ساحه چنار های ارگ محدود ساخته اند پس از ساعت هشت شب از ساحه فروشگاه و مرادخانی و پل محمود خان حتا به موتر های تکسی اجازه نمیدهند از زیر دیوارهای ارگ عبور و مرور نمایند.

اما غنی و کرزی این صدای تاریخ را نمیشنوند که از دور دست ها در نیمه های شب از اطراف و اکناف شهر ازکوه های پغمان ، شکردره ،للندر ،ارغنده ،بندغازی ،تنگی غارو ، دشت بگرام و… به گوش میرسد که:

الا تابه غفلت نخسپی که نوم

حرام است برچشم سالار قوم

ویا

ای زبر دست زیر دست آزار

گرم تا کی بماند این بازار

دلتان را به این خانه گکانی کاریکتوری خوش نسازید و گوش دهید که از سکوت و خموشی قبل از طوفان خشم مردم این صدا از دهلیز خاموش زمان به گوش میرسد:

گفتم که سکوت از چه رو لالی و کور

فریاد بکش که زندگی رفته به گور

گفتا که خموش تا که زندانی زور

بهتر شنود ندای تاریخ ز دور

 

دل زند ه کنید تا بمیرد ناکام

این نظم سیاه… فقر در ظلمت شام

بر سر نکشد خزیده از بام به بام

خون دل پا برهنگان جام به جام

 

نابود کنید یاس را در دل خویش

کاین ظلمت درد گستر زار و پریش

محکوم به مرگ جاودانی است…بلی

شب خاک به سر زند چو روز آید پیش

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s