منبع عکس ها: استادشریف غزل
مخمس سید مستان شاه کابلی
گه عرش و گهى کرسى، گه نفى و گه اثباتم
گه مسجد و گه دیرم، گه کعبه و میقــــــــاتم
خلّــــــــص شنو اى عارف، از رمز مقالاتم
«بى جــــان شدهام صد ره، تا جان خراباتم
چــــــون جان خــــــراباتم، جانان خراباتم»
***
چون گشت تعینها، پرده به رخ حضرت
جستم ز همه اکــــــــوان، اندر تتق عزّت
بر بسته تمامى رخت، از مدرسۀ کــثرت
«این خـــرقۀ هستى را در میکدۀ وحدت
صد بار گرو کردم، عریان خــــــراباتم»
***
از قــــــــربت اَحدّیت، در ملک اضافاتم
منزل چو هزار و یک چل گشته مقاماتم
زاهد! به خدا رو رو، ضایع مکن اوقاتم
«من آینۀ ذاتم، خـــــــــــورشید سماواتم
من بحر کراماتم، من کان خـــــــراباتم»
***
شد طور تجلّى گرم، دل گشت ز هستى پاک
از آتش قرب خود، بگداخت همه خــــاشاک
نى پیک امین اینجا، نــــى رفـــرف چالاک
«بى واسطۀ املاک، در لوح دل لــــــولاک
نازل شدهام امشب، قــــــــــــــرآن خراباتم»
***
در زهد ریایى نیست عـــــــــشاق ورا مطلب
خورشیدصفت قــــــــــلبم افتاده به تاب و تب
معشوق و مى و ساقى، این است مرا مشرب
«در خانقهام صوفى، رو رو مَطَلب کـامشب
با یار خـــــــــــراباتى مهمـــــــــان خراباتم»
***
اندر ره عشق حق، نـــــــــى ملّت و نى آئین
چون کــــفر حقیقى شد، پا تا سر من مشکین
گنجیده چو انوارش، اندر دل این مســــــکین
«اى ساقى جان برخیز، اى شمع خرد بنشین
واى مطرب دل بر گو، سلطان خــــــراباتم»
آیات الهـــــــــى درج، در پردۀ تضــمینم
خورشید سماواتى، «مستانشه» حقبینم
پرسید چه اى یاران، از ملّــــــت و آئینم
«شمسالحق والدینم، با عزّت و تمـکینم
خود را همه او بینم، عــــریان خراباتم»
از صفحه afghan lyrics