وقتی حتا شورای امنیت سازمان ملل صدایم را نمی شنود ، پس از قاتل یما سیاووش در دنیا به کی عرض کنم؟ ، به کی گریه کنم ؟و به کی شکایت کنم؟  به غیر از خدا!

در شرایطی که اگر در کشور های مخالف امریکا بینی یک نفر خون شود ویا خار در پایش بخلد، زمین و زمان را با نعره دهل و نقاره  به عنوان نقض حقوق بشر کر میکنند.  اینجا در افغانستان در برابر شهادت مظلومانه یما سیاووش با زمینه سازی  یک امریکایی که به صفت رئیس غیر قانونی بانک مرکزی افغانستان صلاحیت کلی سیاست گذاری و نشر پول کشور را بدست دارد همگان طوری سکوت اختیار نموده اند که در خفا همزمان تلاش می ورزند تا پل پای آن عامل قتل امریکایی را با نادیده گرفتن تعقیب مسیر قتل از کمره های بانک ، جی پی اس موتر بانک، بالون فضایی و کمره های چهارراهی ها طوری پاک کنند که با دستگیری  کسی یا کسانی از خارج بانک  به حساب زندانی حساب بیست یا به شیوه معروف شلیک بر دیکتاتور در کوه های قفقاز ویا به طریقه طفره رفتن از سر نخ حادثه در موضوع جمال خاشقجی، به عنوان قاتل مجازات شوند و پرونده را مختوم اعلام کنند در حالیکه پس از شهادت یما سیاووش به آن عامل قتل امریکایی مدال دادند و حتا میخواهند حامی آن قاتل را به صفت رییس اداره موقت بر طالبان تحمیل کنند.

ما بر حسب حق العبد به این نتیجه رسیده ایم که هر چند در شرایط کنونی زور ما در حق طلبی به این فرعونان و مستکبران نمی رسد و حق طلبی ما با حق تلفی جواب داده میشود ودر آن سوی دریاها، در قصر شورای امنیت سازمان ملل نیز استغاثه ما لاجواب می ماند  و تلاش میکنند ما را در قطار خانواده های قربانیان جنگ طوری بنشانند که در فردا ها از بازیگران سیاسی گماشته شان بر روی صحنه ، در صورت سرکشی  با نشان دادن چهره ما حق السکوت بگیرند  وسر شان را به اطاعت از خویش خم کنند  بنابران ما بر مبنای ندای (الیس الله باحکم الحاکمین ) این استغاثه را تا روزی در روی زمین هوار میکشیم و فریاد میزنیم که ندای حق بر باطل و نور بر ظلمت چیره شود و سایه شوم این نظام مستکبر ، زورگو، فرعون منش و دلقک باز از بالای سر این مردم مظلوم ، مجبورو مقهور نابود گردد و آنگاه سر های این جابران و مستکبران دریک محکمه عادل بین المللی به پای چوبه دار کشیده شود.  چون  به خوبی میدانیم که:

امریکا اگر قویست خدا قویتر ست ،

بنابران صدا ، گلایه ، شکایت و استغاثه ما را  تا آن روز در این مرثیه  بخوانید:

ز کین یمای سیاووش میان

عدالت بخواهم چو شیر ژیان

کنون با دل درد تا زنده ام

ز ظالم به کینش پراگنده ام

همه ناله با چشم گریان کنم

جهان چون دل خویش بریان کنم

که اندر جهان چون یما جان کسی

نبسته کمر بهر خدمت بسی

جوان خردمند و باهوش بود

ز خدمت به مردم چه پرجوش بود

به یزدان که تا در جهان زنده ام

به درد یما جان دل آزرده ام

نوشتم یکی نامه قصر ملل

بگفتم غمی  درد او مستدل

که تا بشنود ناله من جهان

کند راز قتلش به هر سو عیان

ولیکن نیامد جوابش به من

دلم تنگ گردیده خاطر حزن

چو قاتل بسی سیم و زر داردا

که قاتل بسی کر و فر داردا

به عصری که قاتل مدال میدهند

دل ما ز دردش ملال میدهند

چرا نشنود ناله ام را جهان؟

چرا نامه ام را نخواند زمان؟

چرا نشنود گوش دنیا صدا ؟

کجا نالم ای خلق دنیا کجا ؟

( هیومن ) چه شد ( رایت ) هایت کجاست

ز قصر ملل آن صدایت کجاست

هم از دیده خون و ز رخسار زرد

عدالت بخواهم ، عدالت چو مرد

صدایت نیاید به گوشم چرا ؟

جوابی نداری نیوشم چرا؟

از آن استغاثه بخوان موج خون

یمای سیاووش شهید گشت چون؟

ورا  بانک و اجمل به مکر و فسون

چگونه ببردند با تیغ خون ؟

شهیدش نمودند  جرمش چه بود؟

که قلبش دریدند قاتل کی بود؟

به ملک و وطن جمله کفتار ها

به اجمل چو همدست غدار ها

کسی داد و فریاد من نشنود

کسی ناله و داد من نشنود

چو در ها به کشور خدا بسته است

ز ظلم نظام قلب ما خسته است

شنیدم کسی بشنود در ملل

ز شورای آن امنیت در علل

بخواهد عدالت ز خون یما

به قانون کشد قاتلش را به ما

کشد دشمنش محکمه تا به هاک

به پنجال قانون بسازد هلاک

ندانم چرا قصر شان بی صداست

بدانم عدالت بدست خداست

داود سیاووش

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s