صدای رسای یما سیاووش که چون رعد در قرن ( 20-21) زیر این گنبد گردون طنین انداخت تا ابد خموش نخواهد شد

پنج ماه قبل از امروز یعنی روز 16عقرب 1399 فرزندم یما سیاووش گرداننده نامدار  وگوینده آتشین زبان تلویزیون طلوع زنده بود.  یما سیاووش در سالهای کار در تلویزن طلوع با صدای پر طنین و آهنگین  و با پرسش های چالش بر انگیز کوبنده همچون مشت پولادین، چون رعد قلب خایینان و مستکبران را میلرزاند و با پرسش های چالش بر انگیزش زبان فرعونان زمان رابه  لکنت می انداخت. تیر نگاهش چون خنجر به اعماق روح جاسوسان ،دلقکان ،رجاله ها وآرتیست بازان روی صحنه سیاست  نفوذ میکرد و تا آن حد بر روان پریشان دلقکان روی صحنه سیاست تاثیر انداخته بود که از مواجهه با برنامه های «فراخبر» فرار کرده از شنیدن تیتر اخبار ساعت ده شب میترسیدند. چنانکه باری یکی از مسولان به نگارنده گفت: وقتی یما جان تیتر اول اخبار شب را میخواند من میترسم. ویکی از دلقکان دگردولتی مخالفت شدید خود را با شیوه انتقادی و چالش برانگیز کار یما سیاووش ابراز داشته بود. شگفت انگیزست که دستگاهی که با آنهمه هارت و پورت وحشم وخدم و حاجب ودربان و چکچکی و پیزار بردار و  دیوان سالاری و تانک و توپ وطیاره در حالیکه خود را در عقب  دیوار های سمنتی پنهان نموده فقط از صدا و  منطق یما سیاووش که دست خالی داشت میترسید! هویداست که ترس آن دلقکان از افشای ریگ های کفش شان بود.

یما سیاووش با روحیه آزاده و بلندی که آنرا از امواج خروشان دریا و هیبت و وقار کوه های سر به فلک کشیده وطنش گرفته بود به هیچ تهدید، تخویف و فشار تسلیم نشده حتا توصیه های دوستانش را مبنی بر خودداری از شیوه شدیداً انتقادی در کارش نادیده میگرفت.

یما سیاووش از مولانا آموخته بود که:

این زبان چون سنگ و چون آتش وش است

و میدانست که:

آنچه بجهد از زبان چون آتش است

اما به موجب آن گفته ی مشهور که سخن حق گفتن در برابر ظالم، قُلدر و فرعون زمان جهاد است، از منطق کوبنده اش در مهار افعی جهانخوار و قُلدر کفتار زمان جسورانه و بی هراس استفاده کرد.

برای من که همین لحظه در 16 عقرب 1399 از نظر روحی قرار دارم یما سیاووش عزیز هنوز زنده است وبا من سخن میگوید و من او را می بینم. اما به فرمان سرپیچی نا پذیر انا لله وانا الیه راجعون تسلیم رضای الهی بوده برایش میگویم .فرزندم شهادتت قبول مقبول در گاه خدا وند باد . به صفت یک پدر افتخار مینمایم که با سربلندی زیستی و با سر بلندی ونام پر افتخاری که در پنج قاره این کره خاکی برایت مردم مراسم فاتحه و عزا برگذار کردند از جهان رفتی. در وصفت حالا این ابیات را از سنگ وکوه ودریا با زبان حال میشنوم که:

بعد شهادت تربت من در زمین مجو

در سینه های مردم عارف مزار ماست

روحت شاد و یادت گرامی باد!

بیایید یکروز قبل از شهادت آن شهید گلگون قبا سخنانش را در برنامه «سراچه» تلویزیون طلوع با هم ببینیم.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s