

نوشته داود سیاووش/
وقتی یک اداره آدمخوار ماورای قانون موسوم به جمهوری سه نفره اشرف غنی و شرکا با تمام هارت و پورت و ساز و برگ مافیایی اش از صدا و قدرت بیان و قلم یما سیاووش ژورنالیست میترسد و در پی کشتنش می برآید.
وقتی یک زمامدار دلقک و رجاله به نام اشرف غنی با تمام حشم و خدم ،حاجب و دربان ، چک چکی و پیزار بردار ، آدمخوار و آدمکش ، بدماش و زورگو ، قاچاقبر مواد مخدر و باند مافیایی قدرتش از صدای یما سیاووش ژورنالیست در برنامه ی فراخبر و اخبار ده شب به هراس می افتد و بی رحمانه در پی خاموش کردن این صدا از طریق شبکه آدمخورانش می برآید و پس از شهادتش از اجمل احمدی مخفی کننده جی پی اس موتر منفجر شده و کامره ها حمایت نموده نمیگذارد قاتل شناسایی شود و اجمل به قانون پاسخگو باشد
وقتی یک رییس بانک امریکایی با ماسک شهروندی افغانستان موسوم به اجمل احمدی که اداره ی نظام پولی کشور را بدست گرفته یک ژورنالیست آتشین زبان یما سیاووش را میخواهد به دام مرگ بیاندازد تا صدایش از تربیون دفاع از حق هزاران انسان مظلوم ، محروم ، محکوم ، مستضعف ، بیچاره ، آواره ،دربدر و خاک به سر این خاک بلند نشود.و بعد از شهادتش جی پی اس موتر منفجر شده بانک و کامره ها را مخفی میسازد تا قاتل شناسایی نشود.
وقتی یک کانون تدریسی و آموزشی جهانی به نام هاروارد که ظاهراً تدریس اساسات دفاع از حقوق بشر و موازین و معیار های مدنی را در سرلوحه ی کوریکولم اش وانمود کرده ،آن امریکایی با ماسک شهروندی افغانستان یعنی اجمل احمدی متهم به عامل قتل یما سیاووش را در استف یونیورستی هاروارد می پذیرد که با این کار حتا ماهیت زیر پرده اهداف مندرج در کوریکولم آن دانشگاه زیر سوال میرود.
وقتی یک ابر قدرت بزرگی که در جهان بیش از یکصد پایگاه نظامی دارد و زمین و زمان و فضای کره زمین را از طریق اقمارمصنوعی و ماهواره ها و تکنولوژی پیشرفته دنیای مجازی در قبضه و سیطره گرفته به طرفداری از یک شهروندش که متهم به عامل قتل یما سیاووش شهید (کسی که جز قلم و کتاب چیزی به دستش نبود ) موقف می گیرد و از طرف دیگر مدعی نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
وقتی نهادهای به ظاهر مدافع حقوق بشر، جامعه مدنی، مردمسالاری و آزادی بیان جهان در برابر شهادت یما سیاووش ژورنالیست به مثابه ی یک جنایت آشکار بشری مُهر سکوت بر لب دارند.
وقتی عرایض و شکایتنامه و فریاد ها از بیداد و چیغ و واویلای خانواده یما سیاووش شهید به دروازه بزرگترین نهادهای حقوق بشر و آزادی بیان و جامعه مدنی و مردمسالاری از ترس یک ابرقدرتی که در آن از ترس آزادی به کالبد بیجان یک مجسمه در کنار دریا مبدل شده خموش و بی پاسخ می مانند.
در این حال:
ترسم از آن ترک تیر انداز نیست
طعنه ی تیرآورانم می کشد
و به کسانیکه از زیر صندلی و پیتوی زیر دیوار زمستان قضاوت های آفاقی در مورد اینکه گویا زور هیچکس به قاتل نمیرسد، چه کرده میتوانند، را به اصطلاح پُف می کنند، یاد آور می شوم که:
همانطوریکه پیروزی:
نور بر ظلمت،
حق بر باطل،
رحمان بر شیطان،
و راست بر دروغ مسلم است، خون یما سیاووش شهید نیز در زمین نمی خشکد وبر قاتل ،عامل قتل و حامی عامل قتل پیروز خواهد شد و آنان را به پای میز عدالت خواهد کشید و طوریکه یکی از شعرای عزیزوطن در رثایش سروده :
تاریخ خمیده سر گذارد
آنجای که خون او چکیده
بنابران طوری که شاعر میگوید برافراشتن درفش خون خواهی یما سیاووش شهید :
کار هر بافنده و حلاج نیست!
انگشت اتهام ما طرف کسانی دراز میباشد که توسط یک ابر قدرت جهان حمایت میشوند . فرزندش دستیار سناتور الیزابت در سنای امریکاست ، عروسش همکار وزیر حمل ونقل امریکاست و دیگرش که شهروند امریکاست از حمایت یک ابرقدرت ویک کشور پولدار شرق میانه برخوردار است و حتا دانشگاه پر قدرتی چون هارورد به وی پناه داده وپشت سر آن ایستاده است . باید علاوه نمود که این پایمال نمودن خون یما سیاووش شهید در حالی از طرف آن فرعونان صورت میگیرد که در شهادت ده بشر در حادثه حمله هوایی در خواجه بغرای کابل اخیراً دادستان امریکایی اعلام میکند که قانون در این جنایت بشری اصلاً نقض نشده ! در حالیکه برعکس آن طرف در رعایت قانون میان شهروندان کشورخود شان ، آواز خوانی به نام تیلور سویفت به خاطر شکایت چند شاعر از استفاده یک یا چند بیت شان در آهنگش به اتهام نقض قانون کاپی رایت توسط قاضی مایکل جرالد به محاکمه کشیده میشود.
با توجه به اینکه مطالب زیادی در این زمینه وجود دارد با رعایت اصل جلوگیری از تطویل کلام علی العجاله به خیابان های فقیر نشین چنداول کابل می روم و از دامنه کوه صدای شاعر آتشین کلام شادروان باقی جان قایل زاده را می شنوم که با بصیرت قلبی و والای زمانش، بیش از نیم قرن قبل در تأسف به وضعیتی که امروز در قرن بیست و یک با شهادت یما سیاووش شهید فرزندم بدست دژخیم اهریمن شکل گرفته می گوید:
نازم آن مشتی که فرق زورمندان بشکند
بشکند دستی که بازوی ضعیفان بشکند
پنبه را هر دختری شاید کند در زیر پا
دارد آن پا قدر کو خار مغیلان بشکند
شیشه بشکستن نباشد افتخار سنگ سخت
سنگ اگر سخت است جای شیشه سندان بشکند
خانه ی درویش را هر کس توان ویران کند
زور آن نازم که درب قصر سلطان بشکند
…و به اینسان به آنکه با وجود داشتن قوای 350 هزار نفری مسلح زمینی و هوایی مجهز با تانک وتوپ و طیاره فقط به یک اخطار تیلفونی پای برهنه و با چپلک و پشتاره های پول از ارگ قدرتش فرار کرد.
…و به آنکه زور قدرت اتمی یک ابر قدرت را با ریختن خون یما سیاووش شهید در برابر خانواده مظلوم یما سیاووش شهید که جز قلم و کتاب چیزی در دست ندارند مانور میکند.
…و به آن ظاهراً دانشگاه جهانی که به متهم عامل قتل یما سیاووش شهید پناهگاه مصوونیت میدهد،
این شاه فرد آن شاعر شوریده سر و سراینده ی ترانه مظلومان را میخوانم که:
خانه ی درویش را هر کس توان ویران کند
زور آن نازم که درب قصر سلطان بشکند