
خاطره یی از لیلی روند/
سينماي پارك يك توته يي از پزل خاطره هايم است. بياييد اعتراف كنيم كه بهترين و جالبترين تفريح فاميل ها رفتن به سينما بود. شهر كابل بيشتر در شام پُر ازدحام ميبود. يكي از محله هاي پُر جمع و جوش ان پارك شهر نو و محوطه سينماي پارك بود. سينماي پارك در شهر كابل بود. د پارك سينما اولين سينمايی بود كه براي نمايش فلم هاي هاليوود ساخته شده بود و من اولين بار پوستر فلم «خوب، بد زشت» را در ديوار بزرگ سينماي پارك ديدم همان ديواري كه درنخست مورد حمله کلند ويرانكار قرار گرفت. زيبايي تعمير سينما در غرفه هاي ساندويچ فروشي، چپس و برگر فروشي ها بود كه هر عصر پُري هاي قهوه يي رنگ چپس گرم در دستان سياحان شهرنو عطر كچالو را خوشايند ميساخت. آيسكريم فروشي هاي همجوار سينما با نشر آهنگ هاي فلمي مشتريان شان را خوش امديد ميگفتند. ما در تايمني زندگي ميكرديم، تايمني فاصله چنداني از شهر نو ندارد، آنزمان قدم زده بسوي شهر نو رفتن كيف ديگری داشت. از موي مبارك و چهار راهي حاجي محمد داد گذشته به پارك ميرسيديم. وقتي ويراني سينماي پارك سرخط خبر ها قرار گرفت يادم آمد كه اولين بار پوستر هاليوودي را در سينماي پارك ديده بودم، اولين بار احمدظاهر را در مقابل سينماي پارك ديده بودم كه دختري، با آواز بلند صدا زد احمدظاهر!!!!!! همه بطرف احمد ظاهر ميدويدند و كسي از هيجان زياد گريه ميكرد و كسي با جمله هاي» احمد ظاهر صدقيت شوم!» » احمدظاهر دوستت دارم!»احمد ظاهر جان!! و… از او استقبال كردند و احمد ظاهر ميخنديد و ميگفت، قربان تان!
زمانيكه افغانستان سرخ شد سينماي پارك اولين سينما در شهر كابل بود كه به حكم حاكم آنوقت فلم پاكستاني»شهيد» را بنمايش گذاشت. من اولين بار بخاطر تماشاي فلم» مقدركاسكندر » در سينماي پارك مكتب نرفتم. ☺️ اولين بار تصوير خانم هنگامه را با احمدولي ديدم كه اعلان كنسرت شان بود. آنزمان نام هنري خانم هنگامه» نوشين » بود. فلم هاي قرباني، مستر نتورلال، پاپي، مقدركاسكندر، سباوون دلته ارام دي»فلم روسي » فلم هاي بودند كه در سينماي پارك ديده بودم و اين فلم ها را كه امروز هم ميبينم آن خاطره ها را سبز ميسازد.
سينماي پارك و شهر نو كابل در آنزمان منطقه جوان شهر كابل بود. چاربيتي هاي براي پارك شهرنو و كاكه هايش كه مردم در زبان عام انها را » پوكهاي شهرنو» ميگفتند سروده شده بود. سينماي پارك و پارك شهرنو لطيفه هاي جالب در مورد خود ثبت اذهان كرده. يكي هم همينكه سينماي پارك به پشتو نوشته شده و نقطه هاي پ بشكل افقي در كنار هم قرار گرفته بودند. كسي تازه كابل امده بود و همينكه سينماي پارك را ديده بود ، گفته بود اونه ( د يارك سينما)😉 کسی در كابل زيسته باشد و يكبار پارك شهر نو نرفته باشد امكان ندارد.
حسرت ويراني سينماي پارك را نميخورم، در كشوريكه هر روز جوانان ش قرباني انديشه هاي شوم و زشت حكومتداران شان ميشوند در آن شهر سينما چه كار؟ در شهريكه قبرستان اش نسبت به پارك ها وسعت ميآبد ،پارك شهر نو و سينماي پارك ش كه مفهومي ندارد. سينماي پارك هم در خوف و بي كسي در ميان درختان و بلند منزل هاي زشت ايستاده بود و انتظار ترور را ميكشيد و انروز فرا رسيد و ما تنها خاطره هايش را روي فصل آنزمان زندگي خود نوشته داريم.
