قهــــرمان تنبلــي
شماره ( 258) سه شنبه ( 8) جدی ( 1394)/ ( 29) دسمبر (2015) نبیله القمه دو تنبلي كه در يك اتاق زندگي مي كردند. رفيق بودند. تنبل اولي به دومي گفت : بخي ببي كه باران مي باره يانه ؟ در همين لحظه پشك از بيرون به اتاق داخل شد. تنبل دومي گفت كه: پشك از بيرون آمد به پشتش دست بكش ، معلوم … ادامه خواندن قهــــرمان تنبلــي