به آنها که میخواهند چیز هایی بنویسند

پس تو می‌خواهی نویسنده باشی گذشته از هر موضوع دیگری اگر از درونت نمی‌جوشد دنبالش نرو. اگر بی‌اختیار از قلب و ذهن و دهان و روده‌ات نمی‌آید دنبالش نرو. اگر ناچاری تا ساعت‌ها بنشینی خیره به صفحۀ نمایش کامپیوترت یا قوز کرده پشت ماشین تحریرت مستأصل برای یافتن کلمات دنبالش نرو. اگر برای پول می‌نویسی یا برای شهرت دنبالش نرو. اگر برای این می‌نویسی که … ادامه خواندن به آنها که میخواهند چیز هایی بنویسند

فواید و مزایای ۶۰ سالگی یا بیشتراز آن

 از دیدن تیتر مطلب شگفت زده شدید؟!/  اگر می خواهید می توانید آن را به خودمن برگردانید! از جوابی که دریافت میکنید خنده تان خواهد گرفت ! – میدانی دوست خوبم! من دیگر علاقه‌ای به جوانترشدن ندارم! چون من هرگز دوستان بی نظیرم، خانواده محبوبم، و زندگی شگفت انگیزم را برای داشتن موی سفید کمتر و شکم صاف تر عوض نمیکنم…!  از وقتی که مسن … ادامه خواندن فواید و مزایای ۶۰ سالگی یا بیشتراز آن

دموکراسی یا دموقراضه

طنز   سال 87 بود کتابی به قلم زیبای سید مهدی شجاعی نویسنده توانا نوشته شد اما پس از اولین انتشار شاهد جمع اوری کتاب از کتابفروشی ها بودیم که بعد ها عنوان شد این کار به درخواست نویسنده کتاب بوده و نه ممنوع شدن آن اما…   در سال 88 و بالا گرفتن اختلافات سیاسی این کتاب نیز حالت ممنوع الانتشاری به خود گرفت … ادامه خواندن دموکراسی یا دموقراضه

میمون

  [از #کتاب: نرخ ها روز به روز با لاتر میره. نوشته ی #عزیز_نسین] توی قفس آهنی تعداد زیادی میمون دیده می شد،میمون ها یک لحظه آرام نمی گرفتند.یا روی چوب ها آکروبات بازی می کردند و یا از سر و کول هم بالا می رفتند. فقط یکی از آن ها ژست مجسمه رودین(مرد متفکر)را به خود گرفته بود بدون اینکه کوچکترین حرکتی بکند،یک دستش … ادامه خواندن میمون

صفحه مسولان دروغگو درکتاب درسی

یک جمله حرف حسابی   معلم  به شاگرد گفت: درس چوپان دروغگو را بخوان. بچه زد زير گريه و گفت: نميتونم آقا معلم ! معلم پرسيد: چرا ؟ شاگرد گفت: آقا، پدرم اين صفحه رو از كتابم پاره كرده. معلم بر آشفت و جويا شد: به چه دليل ؟ شاگرد با لحنی لرزان گفت: آقا معلم، پدرم چوپانه از خوندن اين درس سخت خشمگين شد … ادامه خواندن صفحه مسولان دروغگو درکتاب درسی

گدودی – طنز

سروده یی از هارون یوسفی   صبحدم رفتم دکان جانعلی تا خرم نيش‌پياز و گشنيز و مُلی   ديدم آنجا جنس‌های رنگ رنگ ملی‌سرخک … لونگ   جانعلی اينجا فرنگی گشته است فارغ از …و لنگی گشته است   در دکانش رگه‌های از هنر ميخورد اينجا و آنجا در نظر   شاهنامه هم‌سبق با لبلبو بوستان در بين توکری‌ای کدو   زير شامپو مانده فرهنگ … ادامه خواندن گدودی – طنز

سهم شیر

    داستان کوتاهی از عزیز نسین – ترجمهء بهرام غفاری یکشنبه, ۲۵ام شهریور, سنبله۱۳۹۷ .زمانه   یکی بود یکی نبود، درجنگلی که با قانون مخصوص خودش اداره می شد، شیری زندگی میکرد. این شیر تمام حیوانات جنگل را به زیر سلطه خود کشیده و برای همه آنها از مورچه گرفته تا فیل، مالیات وضع کرده بود. حتی حیوانات درنده نیز اجبارا مالیات پرداخت می … ادامه خواندن سهم شیر

من وموش و ویرانه پیرزن

    یکی گربه در خانهٔ زال بود که برگشته ایام و بدحال بود دوان شد به مهمان سرای امیر غلامان سلطان زدندش به تیر چکان خونش از استخوان، می‌دوید همی گفت و از هول جان می‌دوید اگر جستم از دست این تیر زن من و موش و ویرانهٔ پیرزن نیرزد عسل، جان من، زخم نیش قناعت نکوتر به دوشاب خویش خداوند از آن بنده … ادامه خواندن من وموش و ویرانه پیرزن

نمیکنم!

شماره(178) چهارشنبه 14 جوزا 1393 / 4 جون 2014 من ترکِ جاه و چوکی و موتر نمیکنم افسانهء گذشته خود سر نمیکنم یک پای من به دبی و پای دگر به بُن دیری ست یادِ مجلس و دفتر نمیکنم تا همنشینِ«مرکل»و«رابرت»و «جان »شدم یادِ قدوس و غوث و جلندر نمیکنم جز با شرابِ کهنه و ودکای «ابسولوت» من حلقِ خود به چیز دگر تَر نمیکنم … ادامه خواندن نمیکنم!

مطایبه چارلی با انشتین

شماره (172) چهارشنبه / 3/ ثور /1393/ 23/اپریل/2014 به بهانه سالروز انشتین انیشتین و چارلی چاپلین یکدیگر را در سال 1931 ملاقات کردند. انیشتین به چارلی چاپلین گفت: می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟! “این است که تو حرفی نمی زنی و همه حرف تو را می فهمند.» چارلی هم با خنده پاسخ داد: تو نیز می دانی آنچه باعث شهرتت شده … ادامه خواندن مطایبه چارلی با انشتین